آرونا گفتگو: معنويت در فضای معماری عملاً زمانی اتفاق میافتد كه انسانها درون فضا به چيزی ماورای يك عملكرد ساده پی میبرند. ما برای نماز خواندن، مكانی را انتخاب میكنيم كه حضور قلب بيشتری داشته باشيم و در چنين فضايی است كه میگوييم اين فضا، فضايی معنوی است.
در طی مصاحبهای كه با «محمدجواد مهدوینژاد» استاد دانشگاه تربيت مدرس داشتم، نظر اين معمار را راجع به معنويت فضا در معماری جويا شدم كه او درباره اين مساله گفت: وقتی كه راجع به فضا صحبت میكنيم، فضای معماری از سه عنصر اصلی تشكيل شده كه اين سه عنصر عبارتند از: الف- عنصر كالبد فضايی ب- عنصر محتوای فضايی ج- عنصر اسانس فضايی كه همان جوهره فضاست. با اين سه عنصر يك فضايی را برای معماری تعريف میكنيم. وقتی راجع به معنويت فضايی صحبت میكنيم تعامل را بين اين سه قائل خواهيم بود. در گذشته تاريخی هنگامی كه به شاخصهای معماری نگاه میكنيم جاهايی از معنويت فضا نام میبريم كه تعادل خوبی بين اين سه پارامتر به وجود آمده است.
وی در توضيح اين سه عنصر چنين توضيح داد: كالبد فضايی بايد متناسب با عملكرد و موضوع طرحی باشد كه در آن طرح شكل میگيرد. محتوا درواقع آن عملكرد و حال و هوای آن عملكرد است كه فضای معماری ما را شكل میدهد. جوهره نيز آن ويژگیهايی در فضاست كه باعث هدايت يك عملكرد و باعث نوع برداشت مخاطب از كالبد معماری میشود.
مدرس دانشگاه تربيت مدرس در ادامه گفتگو تاكيد كرد: معنويت در فضای معماری عملاً زمانی اتفاق میافتد كه انسانها درون فضا به چيزی ماورای يك عملكرد ساده پی میبرند. به عنوان مثال فضايی برای نمازخواندن داريم اما در جايی نماز میخوانيم كه آنجا توجه بيشتری به معنويت داشته باشيم و حضور قلب بيشتری پيدا كنيم. در چنين فضايی میگوييم كه فضا، فضای معنوی است. اين مثال، مثالی بر جوهره فضاست.
مهدوینژاد برای روشن شدن بيشتر فضای بحث، مثالی مبتنی بر محتوای فضايی نيز به كار برد و گفت: در جايی نماز میخوانيم كه گذشتگان و پيشينيان ما آنجا نماز میخواندند. يا در جايی نماز میخوانيم كه ديگران هم نماز میخوانند. اين حس معنويت فضايی را تاكيد میكند و ما اصطلاحاً میگوييم آن فضا، فضای معنوی است.
او كه يكی از طراحان فاز دوم بوستان سئول است مثالی نيز مبتنی بر كالبد فضايی ارائه كرد با اين مضمون كه به طور مثال در جايی نماز میخوانيم كه پر از سروصدا است و فضايی است كه اشراف دارد و خوب طراحی نشده و در مقابل فضايی را داريم كه اين نكات در آن رعايت و اجرا شده است و میبنيم كه چقدر متفاوت از فضای قبلی است و چقدر آن حضور معنوی را در فضا حس میكنيم.
مهدوینژاد واقعاً يك معلم است، گذشته از فضاهای معنوی، مثالی نيز در مورد خانههای مسكونی با توجه به سه آيتم مطرح شده زد تا حق مطلب را بهتر ادا كند. اما اين بار ابتدا از آيتم كالبد فضايی شروع كرد و گفت: يك خانه مسكونی طوری طراحی شده كه مسائل اساسی مثل محرميت، اشراف، همجواری، سلسله مراتب دسترسی و غيره در آن اعمال شده. آن فضا فضايی است كه نوعی معنويت فضايی را برای خودش به وجود میآورد و در مقابل اگر فضای ديگری داشته باشيم كه اين موارد در آن رعايت نشده باشد اصطلاحاً میگوييم معنويت در آن فضا نيست. البته ممكن است ظاهراً همان مسكن باشد ولی چون مساله اشراف و همسايگی را رعايت نكرده آن سه مقوله را در خود ندارد.
در مورد آيتم محتوای فضايی نيز به روابط همسايگی اشاره كرد: اين كه در كنار چه كسانی زندگی میكنيم بحث مهمی است. وقتی با برخی از افراد صحبت میكنيد با اين كه در محلاتی زندگی میكنند كه محلاتی است كه طراحی نشده و محلات حداقلی است ولی در توصيف آن میگويند كه محله ما دارای حال و هوای معنوی است. اين معنويت از كجا نشات میگيرد؟ از طريق روابط همسايگی. يعنی در مواقعی كه مجلس شادی و سوگواری است همسايگان با همديگر مشاركت میكنند. اين مثالها همه ناظر بر محتواست.
مهدوینژاد كه دكترای معماری خود را از دانشگاه تهران دريافت كرده همين مثال را از بعد جوهره فضايی مورد بررسی قرار داد و گفت: ممكن است شما در جايی سكونت داريد كه میگوييد هفت نسل قبل ما در آنجا سكونت داشتهاند. يا من در جايی زندگی میكنم كه وطن من است و در جايی زندگی میكنم كه بزرگانی مثل فلان و فلان كس در آن زندگی كردهاند. پشتوانه عظيمی را نام میبريد كه آن پشتوانه حتی مستقل از وضعيت فعلی است و چيزی كه در جوهره فضا به وديعه گذاشته شده و اينها به ما كمك میكند حس معنويت و ارتباط را پيدا كنيم.
او معتقد است بسياری از كسانی كه امروزه بناهای معنوی مثل تخت جمشيد، چغازنبيل، پاسارگاد و مساجد صدر اسلام را نام میبرند، معنويت اين فضاها را ناشی از حسی كه از جوهره فضا نشات گرفته، میدانند.
اين استاد دانشگاه در ادامه به ذكر دو نمونه بارز يعنی پاساردگاد و مسجد تاريكخانه دامغان پرداخت و گفت: اين دو بنا حس مربوط به معنويت فضا يعنی آن حسی كه از جوهره فضا منبعث میشود را به مخاطب القا میكنند. هنگامی كه میگويند پاسارگاد يك بنای معنوی است نه به اين معنی كه پادشاهی در آنجا دفن شده بلكه به معنی عبادتگاهی است كه ايرانيان سالهای سال در آن عبادت میكردند و حتی سالهای بعد از آغاز اسلام نيز در آنجا نماز خوانده شد به اين علت كه حس میكردند آن فضا، فضای غصبی نيست.
وی در ادامه به بررسی مسجد تاريكخانه دامغان پرداخت و اظهار داشت: اصحاب انديشه وقتی راجع به مسجد تاريكخانه دامغان صحبت میكنند، بزرگان فراوانی را نام میبرند كه در آن مسجد عبادت كردهاند و اين مساله را به پيشينه يك فضای مذهبی نسبت میدهند. اين فضا ساليان قبل حتی در زمان اشكانيان فضايی برای عبادتهای دسته جمعی بوده است. در كل، جوهره فضا، آيتم بسيار مهمی در معنويت فضايی است كه هرگاه با دو آيتم قبلی به نتيجه برسد نتيجه كار، كاملاً قابل مقايسه میشود.
نظر مهدوینژاد را راجع به نقش معمار در تقدسبخشی فضا جويا شدم كه او سوال مرا به اين ترتيب اصلاح كرد: سوال معماری اين نيست كه شما مطرح میكنيد بلكه اين است كه نقش معمار در فرآيند توليد يك فضای معنوی چيست. علت آن نيز اين است كه آيتمهای فراوانی در اين موضوع نقش دارند و يكی از آنها نقش معمار است. مهمترين نقشی كه معمار در اين عرصهها میتواند ايفا كند، ايجاد تعادل بين سه ركن محتوا، كالبد و جوهره فضايی است و نقش ديگر او به عنوان يك فرد كه در طول گذر زمان بنا را تجربه میكند اين است كه صادقانه درباره موضوع قضاوت كند.
او بر سياق يك معلم دوباره برای جاافتادن مطلب مثالی ذكر كرد: اگر به يك معمار بگويند بيمارستانی را طراحی كن كه مطمئن نباشد جای مناسبی برای آن بيمارستان مكانيابی شده، در عرصه عمل، با شكست مواجه میشود. اگر معمار در زمينه كالبدی معماری، چه سمبولها و چه موتيوها و غيره تسلط كافی نداشته باشد موفق نخواهد بود و نيز اگر با محتوا رابطه برقرار نكند در اين كه چيزی را طراحی كند كه خودش آن را تجربه نكرده، ناموفق خواهد بود. در مورد جوهره فضايی نيز به همين منوال است يعنی اگر معمار در موقعيتی كه تناسب با موضوع وجود نداشته باشد، به نوعی طراحی دست بزند نيز ناموفق خواهد بود.
مدرس واحد علوم، تحقيقات دانشگاه آزاد درباره نقش معمار در تقدسبخشی به فضا به مشكلات فرهنگسراها اشاره كرد: بسياری از فرهنگسراها كه طراحی شدند در جاهايی ساخته شدند كه مالكيت زمين مشخص نبود و اين كه زمين از راه صحيح به دست آمده و پولی كه در آن خرج میشود از كجا به دست آمده، مشخص نبود. اين امر باعث میشود كه معنويت فضا سقوط كند. مشكل اصلی موقعيتی است كه فرهنگسراها در آن قرار دارند و نقش معمار اين است كه برای ايجاد هماهنگی در سه آيتم مذكور نقش كليدی دارد.
وقتی از مهدوینژاد نظرش را راجع به نوآورانهبودن معماری فضاهای مقدس در مذاهب ديگر نسبت به معماری ايرانی جويا شدم، نظری متفاوت داشت، چرا كه معتقد بود: لزوماً معماری اخير اماكن مقدس در مذاهب ديگر نوآورانه نيست. مثلاً كليسای نور و كليسای آب كه دو كليسای مشهور است يا كليسای تادائو آندو از موارد خاص در طراحی هستند ولی در معماری جهان اسلام هم نمونههای نوآورانه داريم. نكتهای كه چالشبرانگيز است اين است كه يك بنا چگونه میتواد نوآور باشد در حالی كه ارزشهای خود را حفظ كند و تا زمانی كه در حوزه طراحی معماری به اين سوال پاسخ خوبی داده نشود چه نوآوری و چه اصرار بر عدم نوآوری نمیتواند كارآيی خود را نشان دهد. در هر صورت در تمام معماریهای مذهبی حتی شرق آسيا و آمريكای جنوبی اينگونه نيست كه همه به سمت نوآوری رفته باشند.
او كه يكی از طراحان طرح توسعه خوابگاه دانشگاه امام صادق(ع) است، رفتن به سمت نوآوری را گزينهای دانست كه از آن گريزی نيست كه البته اين نوآوری بايد با حفظ ارزشها توام باشد. او معتقد است نوآوریهايی كه با شتابزدگی بنا میشوند خيلی بدتر از بناهايی هستند كه قبلاً ساخته شده و ما از آن كپیبرداری میكنيم. يعنی در اين زمينه خاص نمیتوان به نوآوری به صرف جديدبودن آن نگاه كرد. در اينجا نوآوری به معنی آن است كه در خود كلمه نوآوری وجود دارد. متفاوت بودن در اينجا به معنای نوآوری نيست.
از مولف «سير انديشههای معماری» خواستم تا تعريف دقيقتری از نوآوری بدهد تا معنای نوآوری آنگونه كه در خود كلمه نوآوری وجود دارد، قابل فهمتر شود و او گفت كه جواب اين سوال خارج از ظرفيت يك مصاحبه است و او در رساله دكتریاش كه در دانشگاه تهران دفاع كرده، يك فصلی را اختصاص به اين موضوع داده، بنابراين به طور خلاصه به دو واژه كليدی در توضيح اين اصلاح پرداخت: ارزش و اصالت.
او معتقد است: اگر بنايی بخواهد نوآورانه باشد بايد هر دو مورد را حفظ كند و اين كه چگونه میشود اين دو مورد را در طراحی معماری لحاظ كرد و چه تكنيكهايی را رعايت كرد، مسالهای است كه تمام طراحان بزرگ به آن واقف هستند. اصل موضوع در نوآوری به اين معنی است كه چرا اين همه تكنيكها و خلاقيت و نوآوری در دنيا مطرح میشود؟
مهدوینژاد خود پاسخ سوالش را چنين داد: علت آن، اين است كه تكنيكها میخواهند به ذهن ساختار بدهند و از آن ساختار نتيجه بگيرند. در طراحی، نوآوری به اين معنی است كه با حفظ ارزشها و اصالتها طرحی جديد خلق كنيد. كسی كه ارزش و اصالت را حفظ كرده و در عين حال بنای جديدی را طراحی كرده باشد، خالق طرحی نو است كه واجد ارزش است. يعنی همانطور كه به ارزشها توجه كرده خودش به بخشی از ارزشها تبديل میشود و همانطور كه اصالت را حفظ كرده خودش بنای اصيل میشود.
اين استاد دانشگاه كه يكی از طراحان ساختمان ميدان قيام شهرداری بروجرد است، در پاسخ به نظرخواهی كه راجع به مسجد الغدير در ميرداماد به عنوان نمونه خوبی از بنايی كه نوآورانه است، از اين لحاظ كه در عين حفظ ارزشها و بدون اين كه از فرم گنبد استفاده كند، فرم آن را به ذهن تداعی میكند، گفت: روی هم رفته اگر بخواهيم راجع به يك بنا صحبت كنيم شايد خيلی مفيد واقع نشود چون در مقام مقايسه میتوان داوری كرد كه در اين صورت میتوان گفت بنای خوبی است ولی اگر كسی بخواهد با استناد به گنبد، آن بنا را واجد ارزش تلقی كند و آن را نوآورانه بداند خطا رفته. گنبد اين بنا نقطه مثبت خيلی بزرگی محسوب نمیشود. چرا كه اين ايده حتی در زمان خودش هم نوآورانه نبوده، طرحی بوده كه قبلاً هم استفاده شده بود.
وی كه مولف «زبان تخصصی معماری» است، در ادامه افزود: برای اين كه مطلب روشن شود كافی است مساجد دوره سلجوقی را نگاه كنيد. در بسياری از اين مساجد به ندرت دو مسجد را با گنبد يك شكل میبينيد به ويژه مساجد دوره اصفهان، قوسها سرشار از تنوع و نوآوری هستند. در مقام مقايسه مسجد الغدير با مسجد بوستان سئول، تناسبات به كار رفته در اين دو مسجد، از ديدگاه ناظر بيرونی قابل تميز نيست. شايد حتی بتوان گفت گنبد الغدير از سئول بهتر است و اين نقطه قوت مسجد الغدير است و ديگر نقطه مثبت آن استفاده خوب از مصالح است و نقاط ضعف آن را نيز میتوان از عدم هماهنگی با محيط پيرامون و خوب نبودن قاببندیهای درون فضايی (مفاهيم ساختارهای فضايی) نام برد.
مهدوینژاد در پايان سخنان خود، درباره جايگاه معماری معاصر ايران به لحاظ نظری در عرصه جهانی معتقد است: بزرگترين مشكل معماری معاصر ايران مشكل تئوريك نيست اما يكی از مشكلات عمده معماری معاصر، مشكل نداشتن پشتوانههای تئوريك است. امروزه هر گاه از عمل مبتنی بر تئوری صحبت میشود و هرگاه از تئوری صحبت میشود، از تئوری مبتنی بر عمل صحبت میشود. هيچ معمار و هيچ سرمايهگذار و هيچ فرد دانايی امروزه بدون برخورداری از پشتوانههای تئوريك اقدام به انجام يك عمل طراحانه نمیكند. در مقابل هم هيچ تئوری بدون تبديل شدن به عمل، تئوری نام نمیگيرد. ما در هر دو قسمت دچار مشكلاتی هستيم اما مشكلات تئوريك ما خيلی زياد است و دلائلی هم دارد كه يكی از دلائل آن، كم بودن تعداد معمار در كشور از يك طرف و نيز كم بودن تعداد معماران متفكر در كشور است. تعداد پروژهها به قدری زياد هستند كه معمارها فرصتی برای اين كه با انديشه و دقت آنها را طراحی كنند، ندارند و از نظر پشتوانههای اجرائی هم با مشكل مواجه هستند.