تخیلات انسان مرزها را میشکافد و بودنی نو در فراسوی بستری که بر ذهن تعریف و مقدر شده است جستجو میکند. دنیایی پر از نا واقعیت ها و نا محسوسات که در قالب زبانی خاص، سخن میگوید و انسان در رابطه ای هم عرض و نه در مسند حمکرانی که در قالب تک تک سلول های ذهن به حرکت خود ادامه میدهد و جرات خلق دست نیافته های خویش را پیدا میکند.
از درون بر میانگیزد و بر میانگیزاند و واقعیت را در چهارچوبی از استعاره و مجاز مینمایاند و این دو در راس اندیشه این گستره حمکرانی میکنند و در عین حال بر نبودن خویش آگاهند. دغدغه آنان وجود داشتن و زیستن نیست و زمان به گونه ای محصور در دنیای مجاز شکل و تعریفی متفاوت به خود میگیرد.
چنین فرایندی در زوایای مختلفی از زندگی ما سایه گسترده است و رفته رفته عرصه های فعالیتی خویش را توسعه میدهد. انسان امروز در فضایی بینا بین از واقعیت و مجاز زندکی میکند و گاها از تمییز و تشخیص این دو عاجز است؛ ناتوانی به علت انبوه اطلاعات و دستیافته هایی است که پیدایش آنها حتی به ثانیه هم نمیرسد.
از داستانهای سیاهچالها و اژدهاها ، یعنی یك دنیای مجازی تجسم یافته در متن، تا فعالیتهای active worlds، ما شاهد دگردیسی تدریجی از محیطهای توصیف شده در دنیای متن به مكانهای مجازی هستیم كه در هندسه سه بعدی همراه با اصوات و بافتها بیان میشوند. رویكردهای طراحی مختلفی شكل گرفته كه هدف اغلب آنها فراهم كردن تعدادی پارامترها و اصول طراحی برای طراحان دنیای مجازی است تا طراحی كارا و موثری را تامین نماید. در میان آنها ، تعدادی رهیافتهای متنی و گرافیكی تعریف شده اند و امكانات دستیابی به چنین رهیافتهایی نیز وجود دارد. تجربه ها در طراحی دنیاهای مجازی روندی را نشان میدهد كه به موجب آن مطالعات پیشین و بسیاری از تخیلات انسان تحقق مییابد.
آنچه که در متن های دهه های اخیر مطرح شده و در ذهن خوانندگان آن به صورتی امری ناشدنی باقی مانده اند، اینک رایانه ها همراه با انعطاف پذیری و تنوع چشم گیری سعی در خلق آنان دارند. دنیای هنر به عنوان بستری در بارور نمودن ذهنیات انسان، راهشگای فعالیت هایی است که در این زمینه انجام میپذیرد و سعی در ارتباط و ارایه مرز های مشترکی از مجاز و واقعیت دارد که بتوان بافته های این دو عالم را در جهت تکامل اندیشه بشری به کار گرفت.
تکنولوزی علارغم دستاورد ها و نتایج بسیار شگفت انگیز و مهمیکه در چند قرن اخیر داشته است، نباید فراموش کرد که در این راستا بسیاری از امیال و آرزوهای انسانی فراموش شده و حتی دربیشتر مواقع سرکوب شده اند تا سواران علم و فن بر تصاحب عرصه های جدید تری نایل آیند. حال سوالی که مطرح میشود این است که نقش انسان ها در این برهه زمانی که در چهارچوبی تنگ و خالی از هرگونه احساس و شاعرانگی چه میتواند باشد.
چهره هایی که در پشت عینک های دیجیتالی خود را مخفی میکنند و خلاهای ذهنی و عاطفی خویش را در دنیایی مجازی جستجو میکنند، کودکانی که نه در حیاط پشتی خانه و نه در جمعی متشکل از هم سن و سالان خویش، بلکه به دور از همه اینها با دوستانی مجازی و درآن سوی رایانه های خویش سرگرم شده و از طبیعت خالق خویش غافلند و تنها دستمایه بودن ما، زنده ماندن همین آب و خاکی است که به دور از هرگونه ادعایی به نیازهای ما پاسخ داده و میدهد.
انسان امروز هیجان زده از اتقاقات بی شماری است که تنها به مشغولیت و انباشتگی ذهن او کمک میکند؛ دنیای تکنولوژی بدو هیچ سوالی از مخاطبان خویش، یافته های خود را جایگزین امیال و احساسات بشر نموده و باریکه راهی از جنون و خودپسندی را ببر او تحمیل میکند. دنیای مجازی و گریز از واقعیت در قالب توهماتی تهدید آمیز به همگان ارایه شده و به گونه ای از قبل تعیین شده و نادانسته پای در گستره ای مجازی میگذارد که عاری از هرگونه تشبیه و تمثیل شاعرانه است.قطعیتی در کار نیست و همین مساله انسان را دچار انقطاع ذهنی و رفتاری میکند که البته به نفع روسا و سیاستگذاران چنین رویکردی است.
انسانی واقعی در تقابل با فضایی غیر واقعی که او را احاطه کرده است و زنجیر هایی که از مغز و تفکر اندیشمندان دبه وجود انسان ها میخزند و او را به عنوان یک شی دیجیتالی در نظر میگیرند. انسان چگونه خواهد زیست، چگونه خواهد نگریست، چه ها خواهد دید و یا ناگوارتر اینکه چه ها به او نشان خواهند داد آنهم بدون هیچ پرسش و حق انتخابی.زنجیر هایی که به نام ترقی و پیشرفت و با بهره جویی از زیاده خواهی انسان ها بر گردنشان آویخته میشود و مسیری از پیش تعیین شده را طی میکنند.
روزگاری خواهد رسید که رایانه ها به جای انسان ها خواهند اندیشید و تصمیم خواهند گرفت و حتی در زمانی دورتر خواهند زیست. زندگی انسان در قالبی از تعامل روح و جسم معنی مییابد و تکامل واقعی او در سایه پیوند و هماهنگی این دو به وجود میآید و حال چگونه میتوان با تفکیکی ظالمانه به نام خرد و تکنولوژی اسباب رشد و تجلی انسان را فراهم کرد.
تفکر در لایه های بالایی خویش، تخیل و در لایه های پایینی، خرد و مغز انسان را به چالش در میآورد و اکنون در دنیای معاصر همین گستره محدود، خرد انسان را شرط لازم و کافی برای رستگاری او میداند.
بناها و فضاهای شهری که در قالبی دکارتی و صرفا عملکردی طراحی میشوند و به عنوان شاخصه هایی از تکنولوژی، قدرت بی انتهای او را به تصویر میکشند. پیچیدگی فضاها و تضادی که در قالبی نو و با کمک رایانه ها حرکتی شگفت انگیز را تداعی میکنند که تمامیناممکن ها در ساختاری منظم و گویا، ممکن خواهند بود. اما کدامین نظم؛ نظمیکه رایانه ها به ما تجویز میکنند. با نگاهی مختصر به ساخته های معاصرکه به عنوان شاهکارهای معماری مطرح میشوند میتوانیم نفوذ اندیشه صرف که درهمخوانی انسان و رایانه شکل گرفته است را بیابیم که سعی دارد با پیچیدگی بیشتر و اشتغال ذهنی مخاطب، خود را مهم جلوه دهد. فضای مجازی و virtual که امروزه بسیاری از منتقدان و معماران را به خود واداشته و گستره ای وسیع را در دنیای حرفه ای و آموزشی اشغال کرده است، باید بدور از هیاهو و هیجان در جیگاهی مشخص و تعریف شدهف در کنار سایر رویداد های معماری مورد بحث قرار گیرد. همانگونه که نباید ایده ها و اندیشه های نو را دست کم گرفت به همان نسبت نیز نباید با نگاهی اغراق آمیز نه آن نگریست و به تبعات و نقشی انسان در این سیستم بی تفاوت ماند.
چگونه میتوان روح و طبیعت شاعرانه انسان را انکار کرده و تخیلات او را در عرصه ای مجازی و متشکل از گزاره های سست و ناپایدار، به تجلی برسانیم. انسان به عنوان موجودی صاحب احساس واندیشه جهت تحقق اهداف و ارضاء خواسته های خود به دنبال بستری است که در عین شفافیت و گویا بودن بتواند غریزه های و استعداد های او را بالفعل کند، چنین فضایی چه ویزگی هایی باید داشته باشد. آیا تجارب و آموخته های خویش را از دوران رنسانس و محوریت انسان در همه امور و تبعاتی آن را میتوان فراموش کرد، چنانکه همین مساله در قرون بعدی در قالب انقلاب صنعتی، حکومت تکنیک و فن آوری و در قرن بیستم با نام مدرنیته ظهور کرده است. وجه مشترک همه این رویداد ها کنشی تک بعدی در مقابل خواسته های بشری بوده و سلطه سیاستمداران جویای پول و قدرت را تحکیم بخشیده است. چگونه میتوان موجودی چند بودی را که نمیتوان در دسته بندی های مشخصی قرار داد و حتی گستره زمان و مکان نیز کفاف آرزو ها و تخلاقیت او را برآورده نمیسازد را در چهارچوبی بی روح و تکراری، همچون الگوهای معماری مدرن در بعد مکان و و یا در بعد اندیشه با آموزه های فلاسفه ای تعریف کرد که انسان را جدا از طبیعت اطراف خود در دنیای فیزیکی صرف به عنوان تنها شعور ممکن تصویرمیکنند و از شعور جاری در چرخه هستی غافلند.
چرا به گذسته نمینگریم و از گذشتگان نمیآموزیم. اندیشمندان ما سعی میکنند انسان را نسبت به دیدگاه ها و نظریات خود تفسیر کنند نه آنچنان که هست و موجودیت دارد؛ به همانگونه در معماری نیز بدنبال فضایی جهت انعکاس یافته ها و یا آزمودن و تجارب خویش هستیم و کمتر کسانی، دغدغه سکونت و سکنی گزیدنی را که هایدگر «فیلسوف معاصر» مطرح میکند را دارند. چنانکه قبالا نیز اشاره شد، حضور انسانی در گستره ای شاعرانه و تغزل گون معنی پیدا میکند و در این راستا است که بودن خویش را احساس میکند.
بودن من به چه معنی است؟ و چگونه خواهم زیست؟ سوالاتی که پاسخگویی به آنها جایگاه انسان و نحوه سکونت او را بیان میکند نه نظریه ای که بودن انسان را تنها در اندیشیدن او خلاصه میکند، آن هم در گستره عقل و خرد و نه در وادی تخیل و معرفت.
جنبشی که امروزه همه ما به نحوی در گیر و حتی مصرف کننده تولیدات آنیم، دنیایی جدید را به ما پیشنهاد میکنند که فردا روز به اجبار در آن محیط قرار خواهیم گرفت و افسوس داشته هایی را خواهیم خورد که با بی تفاوتی از کنارشان میگذریم و با دهانی باز به زرق و برق حیرت آور و درعین حال کذایی تکنولوژی مینگریم. فصل مشترک بین مجاز و واقعیت میتواند گسرش یافته و ما نه به عنوان یک غریبه و محکوم که به یک همزیستی واحد دست یافته و بتوانیم یافته های هر دو عرصه را در جهت حرکت و تکامل بشر به کار بریم.