خط كشیدن های هستی انگارانه یا وقتی همه متهم هستیم!
سیاوش لطیفی با معماری ساختمانهای دولتی ساز و ساختمان هایی كه دولت متولی ساخت آن است شناخته می شود اما او در عین حال برای بخش خصوصی و تعاونی هم كار كرده و خط كشیده و به قول خودش در این حوزه ها نیز «مسئله های جدید و خوبی را حل كرده ایم».
قرار مصاحبه را بدون هیچ گونه تعیین موضوعی گذاشتیم؛ مگر از یك معمار چه چیزی غیر از معماری می توان پرسید! اما در آن روز موعود من با كوله باری از دردها و سر در گمی های بی دلیل شخصی به سراغش رفتم وحتی چند بار هم رشته سخن را گم كردم؛ نمیدانستم چه شده فقط دردی درونی آرام آرام مرا میسوزاند. تازه زمانی كه این مصاحبه وگفتگو تمام شد فهمیدم كه شاید مشكل نادیدنی در زندگیم بوده كه تا امروز آن را نمیشناختهام اما او كار خودش را میكردهاست، كدامیك از ما تنمان به چنین دردهایی آشنا نیست؟
-آقای لطیفی از دغدغههای معماران بگویید، چرا كه فكر میكنم این دغدغهها از معدود حدیث نفس هایی است كه وجهی عمومی دارد.
*دغدغه های یك معمار در زمان طراحی این است كه بهرهبرداران و یا استفاده كنندگان شرایط مطلوبی را از محیطی كه وارد آن می شوند به دست آورند. به عبارتی گاهی با جسم و فیزیك ساختمان سروكار داریم كه بحث عدد و رقم به میان میآید و ما باید به سوالهایی از این دست پاسخ بدهیم كه چرا هزینه ها جا به جا شده، قیمت هر متر چه قدر میشود و در نهایت چگونه میتوان سانتیمترها را به پول نزدیك كرد... گاهی هم با روح و روان سرو كار داریم كه اعتقاد من این است كه وظیفه معمار در این بخش است. اما متاسفانه این بخش به اجبارهای زیادی كه در مملكت ما هست وعرف شده به پس زمینه خزیده و خیلی از همكارهای ما به راحتی از كنار آن گذشتهاند و ماحصل این اتفاق، تغییر تعاریفمان از معماری شدهاست به طوری كه الان تعریف هایمان این طور شده كه فلان معمار می گوید یك خوابه و یا دو خوابه طراحی می كنم ...بله! تعریف ها تغییر كرده و كمیت جای كیفیت های را گرفته. دیگر به این فكر نیستم كه قرار است چه احساس و روحیهای از این فضا به دست بیاید.
البته خیلی ها سعی كردند كه با گذاشتن كمیسیون ها و گروههای نظارت، معماران را وادار كنند شرایط بهره برداران را در نظر بگیرند اما متاسفانه... اجازه بدهید این طور بگویم كه در واقع ما در معماری در جدال بین خواستهای كارفرما ویا سرمایهگذار، مبنی به استفاده حداكثری از فضا، از یك سو و نیازهای كاربر از سوی دیگر قرار داریم.
این اتفاق در تمام فضا های خدماتی ورزش درمانی و... هم افتادهاست؛ شاید به این خاطر كه عدهای از مدیران كه كارفرمای پروژه بودهاند به اهمیت معماری اشراف نداشته و نمیدانند كه باید فضایی تعریف شود كه راحتی كاربر را در پی داشتهباشد. در چنین پروژههایی دیگر هزینه ها آن قدر اهمیت ندارد.
در فضای معماری ما اكنون مسئله اصلی این است كه مریضی مشخص نیست یعنی شخص نمیداند كه مریض هست و یا نیست و اگر هست آیا كسی هست كه بتواند برای درمانش فكری بكند.
در اصل وظیفه معماری ما ایجاد شرایطی است كه بیماری ایجاد نكند (كه این یك حركت معمولی است یعنی معمار كار خاصی انجام نداده است). مهم این است كه یك معمار یك فضای بد را به یك فضای خوب و در ارتباط با روح و روان و فرهنگ كاربر تبدیل كند و این قسمت سخت مسئله است یعنی حالا مریض مشخص شده ومعمار در قالب یك دكتر باید به رفع و رجوع آن بپردازد.
طراحی یك ساختمان برای یك مصرف كننده بخصوص مثل طراحی لباس برای یك فرد است و من معتقدم كه برای طراحی چنین مسكونی هایی باید رفت و با آن خانواده مدتی زندگی كرد و از جزئیات رفتاری آن ها در حین خط كشیدنهای معمارانه بهره برد. البته در بحث انبوهسازی این كار ناكارآمد است و به عبارت خیاطانه باید گفت كه یك لباس ماكس باید بسازیم كه به تن همه برود و برای همه تا حدودی اندازه باشد چون نمی شود برای چندین واحد ساختمانی مسكونی چندین طراحی مختلف انجام داد، یعنی اقتصادی نیست.
-پس با دو مشكل مواجهیم. از یك طرف با مشكل اقتصادی واز طرف دیگر شناسایی نیازهای كاربر، آیا در این زمینه می توان به چاره جویی بینابین دست زد؟ اصلا می خواهم بدانم كه خارجی ها در این زمینه چه راهكاری داشته اند؟
*ما باید یك مروری بر كشورهای دیگر و فعالیتهایشان داشته باشیم و ببینیم كه چه عواملی باعث شده كه ساكنین آنجا در فضای آرامتر و با مشكلات كمتر به سر ببرند كه خب همین مسئله از دو فعالیت آنها نشات می گیرد. اول فعالیتهایی هست كه ما میبینیم مثل مسائل سیاسیشان، اجتماعیشان، خانوادگیشان و یك سری مسائل كه ما آنها را نمیبینیم مثل اینكه آنها در خانواده و خانههایشان به آرامش دست پیدا میكنند.
خب این بحث مهمی است ما با رویكرد جدیدی به معنا و مفهوم «خانه» در این جا مواجهیم كه در آن، رابطه خانه با بستر های اجتماعی- اخلاقی و آرامش حاصل از حضور در مكانی مناسب برای زیست معلوم میشود.
اجازه بدهید اول ادامه صحبتم را با مثالی از اتفاقاتی كه در خارج از مرزها می افتد پی بگیرم: در یكی از كشورهای غربی (حالا در خاطراتم نیست كه سوئد بود یا سوئیس) چند سال پیش قانونی وضع شد كه اگر خانهای با پرت حرارتی حداقل ساخته شود آن خانه تا چند سا ل از مالیات معاف است. خب خیلی ها جمع و تفریق كردند و دیدند كه تولید چنین خانهای از پرداخت مالیات چند ساله ارزان تر است به همین خاطر كل كشور نیازشان به سوخت كمتر میشود و كلیت آن كشور رو به سمت رشد و صرفه جویی مثبت پیش میرود. همین بحث در مورد فضای زیستی انسان ها نیز صادق است. ما خانهها را به عنوان خوابگاه و استراحتگاه موقت میبینیم برای همین حتی حوصله درنگ كردن در آن را هم نداریم و در این جاست كه خانه باعث تولید مسائل روحی و اجتماعی میشود.
در فرهنگ ما خانه محل زندگی ما بوده، محل میهمانی ها و دور هم جمع شدن ها.اما در زندگی امروز جایی برای این مسائل نیست آرامش در خانه های ما وجود ندارد كه بخواهیم گردهمایی را با محوریت آن برگزار كنیم و همیشه دنبال فرار از خانه ها هستیم و درست در همین جاست كه معضلات اجتماعی رخ مینماید.
پس هزینهها و البته آگاهیهای ما در طراحی فضای زندگیمان كه همان خانه است سبب جلوگیری از ایجاد چنین مسائلی میشود كه البته در جای خود هزینه بردار است یعنی با فكر عاقبت اندیش می توانستهایم با كمی هزینه جلوی هزینه های هنگفت بعدی را بگیریم و البته آرامش و امنیت روحی و روانی را به خانواده خود عرضه كنیم.
-خب در همین فضا میخواهم كمی از حضور معمارانه شما و دغدغههایتان در فضای دولتی بپرسم چون شما معماری هستید كه در فضاهای كه كارفرما دولت یا جزئی از آن است خیلی فعالیت دارید. فضای این نوع از ساخت وسازها را چگونه می بینید؟ آیا مشكل مورد بحث ما در آن جا نیز ریشه دارد؟
*افرادی كه در سازمانهای دولتی هستند باید اعداد و ارقامی بدهند كه این اعداد و ارقام برای خودشان و بالا دستیهایشان خیلی مهم است؛ بطور مثال اگر ساخت یك ساختمان دولتی عمومی متری 250 هزار تومان هزینه داشته باشد و آنها با قیمت 220 هزار تومان هر متر را بسازند و در گزارش خود این را منعكس كنند درست مثل این است كه بردهاند. كسی نمی پرسد كه آیا ساختمانی كه تو با این شرایط ساختهای اصلاً قابل استفاده است؟ آیا چنین قیمتی امكان پذیر است؟!
-یعنی در این قسمت از ساخت و ساز كشورمان كه بسیار هم در فرهنگ سازی و الگو برداری برای دیگر اهالی ساخت و ساز مهم است توجه به كمیت ها این قدر ملاك شده است؟
*بله ما فراوان ساختمانهای داریم كه كارفرمایشان دولت بوده و به علت همین ترجیح دادن كمیت ها بر كیفیت ها بی استفاده و در بست افتادهاند و فقط در آْمارهای روی كاغذ آمدهاند كه در فلان جا ساختمانی با این قیمت ساخته شده!
یعنی ساخت و ساز برای آمارها!
آمارها برای مدیران خیلی مهم است در بخش خصوصی هم همین اتفاقها میافتد. در این جا هم جلو هزینهها به شدت گرفته میشود غافل از اینكه در جایی دیگر... ما دست و پای معمار را برای جلوگیری از این هزینهها میبندیم ولی نمیدانیم كه چرا در مكان ساخته شدهمان راحت نیستیم و این مسئلهای است كه غربیها و حتی همین شرقی های خودمان به جوابش رسیدهاند.
دغدغهای كه در معماران باید باشد و الان كمكم دارد این مسئله ایجاد میشود این است كه طراحی یك سازه مسئله امروز و فردا نیست این بنا سالهای سال در جای خود خواهد ماند و باید به اندازه خودش و جاهت این را داشتهباشد.
-در راه نهادینه كردن این گونه دغدغهها چه فعالیتهایی انجام شده است چون به شخصه اعتقاد دارم كه یك حركت جهتمند لازم است تا فعالیتهای ما شكل و شمایل واقعی معمارانه بگیرد.
*سازمانهایی مثل شهرداری منطقه 22 و یا تربیت بدنی را میشناسم كه الان با تشكیل كمیسیونی متشكل از دو- سه نفر از مشاوران و كارشناسانشان با طراح تبادل اطلاعات كرده و به بررسی طرح میپردازند تا ببینند كه طرح اشكال دارد و یا نه؛ یعنی فضای بدی به لحاظ نمای شهری و هم به لحاظ معماری داخلیشان ساخته نشود. خب این نوع رفتار قشنگ است با اینكه كپی از روی عملكرد خارج از مرزهاست اما صرف بودن چنین حركتی خوب است اما ما باید این نكته را هم در نظر بگیریم كه اگر چنین طرحهایی در غرب جواب میدهد به خاطر فرهنگ آنان در چنین طرحها و استفاده از توان چنین كمیسیونهایی در هدایت معمار و در طراحی است نه صرفاً ابراز سلیقه های شخصی و ابراز سلیقه هایی كه بعضاً اشكال طرح معمار نیست بلكه نوعی عدم هماهنگی سلیقه بین طراح و اعضای كمیسیون است.
-پس افق این حركت را روشن نمی بینید؟
*نه نمیتوان این طور صریح نظر داد باید گفت كه افق روشن است ولی باید از این مراحل گذر كرد و به یك گام جدید رسید. در مرحله بعدی باید این روش را به ساختمانهایی با متراژ كمتر نیز رساند و با این تكثیر و كوچك شدن به جزئیات معمارانه سر و سامان داد.
-خیلی هم از كارفرماها نگوییم، مردم هم در این قضیه حضور دارند فرهنگ عامه در خصوص برخورد با معماری و فضاها چگونه است؟
*مردم ما بیشتر از كمیتها به كیفیتها اهمیت میدهند اما به روح و معنویت یك فضا مشرف نیستند و آن را نمیشناسند شاید از ماندن در خانهای كسل شوند و یا حتی دلتنگ اما نمیدانند كه نوع چینش اجزای این خانه در حالات روحیشان موثر است پس نباید توقع داشت كه با این عدم اطلاع به سراغ كمیتها بروند و حاضر شوند به خاطر آن هزینه كنند. این ما و شما هستیم كه با دادن آگاهی وخلق فضاهای دلچسب باید چشم سوم مردم را به اهمیت معمارانه فضا بگشاییم؛ خلق این گونه فضاها وظیفه ما معماران است وآگاهی دادن وظیفه شما مطبوعاتی ها....
وقتی که از هم جدا میشدیم اصلا دلم نمیخواست به خانه برگردم؛ دیگر آن چهار دیواری همیشگی در انتظارم نبود. در میان کلمات گفتگویمان غرق شده بودم ودلم آرزوی چیز دیگری داشت؛ شاید آرزوی یکی از خانه های خیابان جمالزاده را که حضورشان مدیون وارطان معمار بود و شاید خانهای دیگر که بیهیچ نشانی باید پیاش می گشتم. شما آدرسش را دارید؟!
پینوشت:
با تشكر از همكاران دفتر چاروك نقش